معرفی و موفقیتهای سریال:
Friends یا دوستان نام یک سریال کمدی-رمانتیک دربارهی شش دوست است که در منطقهی منهتن شهر نیویورک زندگی میکنند. این سریال توسط دیوید کِرِین و مارتا کافمن از سال ۱۹۹۴ تا سال ۲۰۰۴ ساخته و در ۱۰ فصل ۲۴ قسمتی از شبکه NBC پخش شد. دقیقتر اگر بگوییم این سریال را شرکت برایت/کافمن/کرین با همکاری شرکت تلویزیونی برادران وارنر برای شبکه NBC در ایالات متحده ساخت و برای اولین بار از همین شبکه پخش شد و پس از آن شبکههای دیگری در کشورهای مختلف جهان آن را پخش کردند. فرندز در تلویزیونهای بیش از ۱۰۰ کشور جهان نمایش داده شده است و روزبهروز به شمار طرفداران آن افزوده میشود. قسمت اول آن در ایالات متحده در ۲۲ سپتامبر سال ۱۹۹۴ روی آنتن رفت و آخرین قسمت آن ۱۰ سال بعد در ۶ می سال ۲۰۰۴ پخش شد. کافمن و کرین در نوامبر و دسامبر ۱۹۹۳ تحت عنوان «کافهی بیخواب» شروع به نوشتن متن این مجموعه کردند. سپس ایدهشان را با کوین اسبرایت تهیهکننده در میان گذاشتند و همراه با هم طرح اولیهای به شبکه NBC ارائه دادند. بعد از چند بار بازنویسی، عنوان مجموعه به دوستان تغییر پیدا کرد. قسمت پایانی فصل دهم این سریال (قسمت ۲۳۶) که در تاریخ ۶ مه ۲۰۰۴ پخش شد توسط بیش از ۵۲ میلیون بینندهی آمریکایی تماشا شد، و در رتبهی چهارم بیشترین پایانفصل تماشا شده در تاریخ تلویزیون قرار گرفت. همچنین این قسمت پربینندهترین اپیزود دهه نیز نام گرفت.
از همان ابتدای نمایش فرندز نقدهای مثبتی دریافت کرد و تبدیل به یکی از محبوبترین سریالهای کمدیموقعیت یا سیتکام تاریخ شد. این مجموعه در مجموع ۱۹۶ بار نامزد دریافت و ۵۶ بار برنده جوایز از جشنوارههای مختلف شد که از جمله آنها میتوان به ۶۳ نامزدی Emmy Awards به همراه ۷ جایزه، یک جایزه گلدن گلوب به همراه ۹ نامزدی، ۱۰ جایزه از ۱۰ بار نامزدی در People’s Choice Awards اشاره کرد. بسیاری از منتقدان و مجلات سینمایی این سریال را یکی از بهترین مجموعههای تلویزیونی تاریخ میدانند، از جمله TV Guide که این سریال را در رتبه ۲۱ لیست ۵۰ سریال برتر تاریخ تلویزیون قرار داده است. در سال ۱۹۹۷، قسمت “The One with the Prom Video” در رتبهی صدم لیست بهترین اپیزودهای تاریخ تلویزیون قرار گرفت. فرندز همچنین سال ۲۰۱۳ در رتبهی بیستوچهارم لیست صد سریال برتر تاریخ تلویزیون از دید اتحادیه نویسندگان آمریکا و در سال ۲۰۰۸ در رتبهی هفتم بهترین سریالهای تاریخ تلویزیون از دید مجله امپایر قرار گرفت. آهنگ تیتراژ آغازین این سریال که توسط گروه The Rembrandts ساخته شده بود بهسرعت محبوب شد و در چارتهای مختلف پاپ آمریکا رتبهی اول را بدست آورد. ۶۶ دقیقهی فصل پایانی این سریال توسط برنامهی Entertainment Tonight به عنوان بزرگترین لحظهی تلویزیون آمریکا در سال ۲۰۰۴ نامیده شد و دومین رتبه را در سال ۲۰۰۴ بدست آورد و فقط با اختلاف اندکی از فینال قهرمانی سوپربال آمریکا عقب ماند. البته این قسمت پرطرفدارترین قسمت از مجموعهی دوستان نبود و قسمت «بعد از فینال» از سری دوم که در ۲۸ ژانویه ۱۹۹۶ روی آنتن رفت ۵۲.۹ میلیون تماشاگر داشت. در سال ۲۰۰۱-۲۰۰۲، دوستان بالاترین رتبه را در بین برنامهها در ایالات متحده بدست آورد. همچنین در نظرسنجی مجلههای 60Minutes و Vanity Fair فرندز رتبهی سوم برترین کمدیموقعیت تاریخ را به دست آورد.
گروه بازیگران این سریال طی مذاکراتی که با هم داشتند توافق کردند که تمام افراد دستمزد مشابهی داشته باشند و از آسیب زدن یا تخریب کاراکترِ دیگری، جلوگیری کنند. شاید همین صمیمیت و یکدلی باعث شده بود که خوانندگان مجلهی TV Guide گروه بازیگران فرندز را بهترین گروه بازیگران کمدی در طول تاریخ نامیدند. بعد از فصل اول و دوم روز به روز به شهرت این سریال افزوده میشد تا جایی که هر یک از بازیگران برای بازی در هر قسمت از فصل اول ۲۲ هزار و ۵۰۰ دلار، فصل دوم بین ۲۰ هزار تا ۴۰ هزار دلار، فصل سوم ۷۵ هزار دلار، فصل چهارم ۸۵ هزار دلار، فصل پنجم ۱۰۰ هزار دلار، فصل ششم ۱۲۵ هزار دلار، فصل هفتم و هشتم ۷۵۰ هزار دلار و برای فصل دهم و نهایی این سریال یک میلیون دلار دستمزد گرفتند! و اینگونه بود که جنیفر انیستون، کورتنی کاکس و لیسا کودرو که ۳ بازیگر زن اصلی این سریال بودند به عنوان بازیگران زنی که در طول تاریخ تلویزیون بیشترین دستمزد را داشتند معرفی شدند. تبلیغات در آخرین سری این مجموعه، که بیش از ۵۲ میلیون بیننده جذب کرده بود، برای یک پیام ۳۰ ثانیهای ۲ میلیون دلار در آمریکا و ۱۹۰ هزار دلار در کانادا ارزش داشت.
زمانی که هنوز این مجموعه روی آنتن نرفته بود اولین قسمتها توسط گروهی از منتقدان دیده شد و تقریباً کمتر از نیمی از متقدان آن را تأیید کردند و خوب دانستند. تعدادی از این منتقدان معتقد بودند که شخصیتها هنوز کاملاً ساخته نشدهاند. اما با مرور زمان و با محبوب شدن سریال، نظر منتقدان هم تغییر کرد. فرندز «بهترین برنامهی تلویزیون در دههی ۹۰» خوانده شد و منتقدان آن را «بهترین کمدی تلویزیونی تاریخ» نامیدند. فصل هشتم این مجموعه با بردن جایزهی امی «عالیترین مجموعهی کمدی» تحسین منتقدان را برانگیخت.
نوشتن در مورد سریال فرندز یا دوستان کار سختی است، برای اینکه هرچقدر هم که تلاش کنید نمیتوانید ذوقزدگی و انرژی خودتان را بعد از دیدن این سریال، حتی بعد از چندمین بار کنترل کنید. اگر این سریال را تماشا نکردهاید توصیه میشود که خواندن این مطلب را متوقف کنید و به دنبال این سریال بروید. بررسی فصل به فصل و قسمت به قسمت این سریال علاوه بر اینکه در حوصلهی این مطلب نیست، مشکلساز نیز خواهد بود چرا که ممکن است باعث لو رفتن داستان و کمکردن جذابیت آن شود. تا حد ممکن سعی میشود در این مطلب از لو دادن داستان و سرنوشت شخصیتها جلوگیری شود. در مورد نام سریال هم همان فرندز را به جای دوستان استفاده میکنیم چون این اسم حالت خاصی دارد و بعد از دیدن سریال برای همیشه در ذهن و ناخودآگاه انسان باقی میماند.
خلاصهی داستان سریال:
تمرکز این مجموعه بر زندگی یک گروه شش نفره است که با هم دوست هستند: «ریچل گرین» پولدار، لوس و عزیز کردهی پدر که یاد میگیرد چگونه به تنهایی زندگی کند؛ آشپز وسواسی و تمیزی به نام «مونیکا گلر»، و برادر دیرینهشناس و بدشانسش «راس گلر» که در ازدواج بسیار بدشانس است. «فیبی بوفِی» ماساژورِ عجیب، بیمسئولیت، خوشبین، خواننده و نویسندهی اشعار فولک؛ هنرپیشهی ساده لوح، بسیار شکمو و البته جذاب به نام «جویی تریبیانی» و در نهایت کارمند باهوش و بسیار بامزه و خوش مشربی به نام «چندلر بینگ».
داستان سریال از آن جایی شروع میشود که ریچل نامزد خود «بری» را در کلیسا رها کرده و پیش بهترین دوست دوران دبیرستان خود یعنی مونیکا میرود. ریچل که تا به حال حتی به زندگی مستقل از پدر و حساب بانکیاش فکر نکرده حالا باید از این جمع ۵ نفره استقلال و سبک زندگی جدید آمریکایی را یاد بگیرد. بین خانهی مونیکا و ریچل و خانهی چندلر و جویی فقط یک راهرو وجود دارد و برادر مونیکا – راس – که بهتازگی متوجه شده همسرش همجنسگراست هم مرتب به آنجا رفتوآمد دارد. فیبی روح آزاد و عجیب این گروه، هم اتاقی قدیمی مونیکا است. بیشتر اتفاقات فیلم در مورد روابط عاطفی و یا جنسی این ۶ نفر است و مشکلاتی که بهعنوان یک جوان آمریکایی برای زندگی مستقل پیشرو دارند. محل اتفاقات این مجموعه شامل آپارتمان مونیکا، آپارتمان چندلر و جویی، آپارتمان راس، آپارتمان فیبی و یک قهوهخانهی محلی به نام سنترال پِرک است. در هر قسمت اتفاقات متفاوتی رخ میدهد و بازیگران فرعی دیگری وارد ماجرا میشوند که بعضیهایشان چه آن زمان و چه حالا بسیار معروفاند، از جمله: برد پیت، جورج کلونی، شان پن، بروس ویلیس، جولیا رابرتز، ژان کلود ون دام، ریس ویترسپون، سوزان ساراندون و بیلی کریستال.
شخصیتهای سریال:
– ریچل گرین با بازی جنیفر انیستن (Jennifer Aniston): در قسمتهای اولیه سریال بسیار لوس و بیمسئولیت است و طرز زندگیاش بسیار با طرز زندگی ۵ نفر دیگر متفاوت است. بعدها او دنبال کار میگردد و پیشخدمت کافیشاپ سنترال پرک میشود، سپس طی جریاناتی با توجه به علاقهای که به مد و فشن دارد شغلی در قسمت مدیریت کمپانی بلومینگدِیلز برای خود دستوپا میکند و در نهایت در رالف لورن مشغول به کار میشود. ریچل که همان قسمت اول از کلیسا و ازدواج با مردی به نام بِری فرار کرده بعدها با راس – برادر مونیکا – که در دوران دبیرستان نیز عاشقش بوده وارد یک رابطهی احساسی میشود که مدام قطع و وصل میشود. جنیفر انیستون برای بازی در نقش ریچل ۳۶ نامزدی و ۱۵ جایزه از جشنوارههای مختلف به دست آورد.
– مونیکا گِلر با بازی کورتنی کاکس (Courteney Cox): سرآشپزی عصبی و بسیار وسواسی که در طول سریال در چندین رستوران کار میکند. به خانهداری و بچه داشتن علاقهی وافری دارد، وسواس زیادی روی چیدمان خانه و تمیز بودن دارد، رقابتطلب است و به مدیریتکردن دیگران بهشدت علاقه دارد. مونیکا در دوران کودکی بسیار چاق بوده و به همین دلیل همیشه پدر و مادرش، برادر بزرگش راس را به او ترجیح دادهاند و به همین دلیل او در مواجهه با پدر و مادرش استرس زیادی دارد. مونیکا نیز در طول سریال با مردهای زیادی آشنا میشود و به دنبال مرد مورد نظرش برای ازدواج میگردد اما بهآسانی به هدفش نمیرسد. دیوید کرین و مارتا کافمن، سازندگان فرندز در ابتدا کورتنی کاکس را بهخاطر سرحال بودن و انرژی بیوقفهاش برای نقش ریچل در نظر داشتند اما کاکس توانست آنها را راضی کند که کاراکتر مونیکا بیشتر به درد او میخورد. کاکس تنها بازیگر سریال بود که پیش از آغاز فیلمبرداری تا حدودی به عنوان بازیگر شناخته شده بود. کاکس که در طول سریال نیز به رانندگی علاقهی خاصی دارد با اولین دستمزدش یک ماشین خرید. بازی او در نقش مونیکا در میان منتقدان کمتر تحویل گرفته شد ولی با این حال وی توانست ۱۲ نامزدی و یک جایزه از جشنوارههای مختلف به دست بیاورد.
– فیبی بوفِی با بازی لیزا کودرو (Lisa Kudrow): زنی است بسیار عجیب، سادهلوح و مهربان که برای گذران زندگی، ماساژوری را انتخاب کرده و البته خود را یک موزیسین و خوانندهی خوب نیز میداند. به حیوانات علاقه دارد و ادعا میکند که میتواند با آنها و همچنین ارواح ارتباط برقرار کند! فیبی یک خواهر دوقلو به نام اورسلا دارد که اصلاً رابطهی خوبی با او ندارد. پدر فیبی آنها را ترک کرده، مادرش نیز خودکشی کرده و او کودکی بسیار سختی را با زندگی در خیابان پشت سر گذاشته و البته همهی این موضوعات را با حالت شوق خاصی بیان میکند! فیبی جزو شخصیتهایی است که همیشه یک لایهی جدید برای ارائه کردن دارد و هیچوقت، هیچکس نمیتواند آن را پیشبینی کند. او نیز مانند تمام نقشهای این سریال به فراخور سنش به دنبال مرد زندگیاش میگردد اما طبیعی است که اینطور زن عجیبی در پیدا کردن عشق زندگیاش کار سختی در پیش دارد. نقش فیبی حتی به Ellen DeGeneres نیز پیشنهاد شده بود اما وی نپذیرفته بود. لیزا کودرو برای بازی در نقش فیبی ۲۷ نامزدی و ۵ جایزه از جشنوارههای مختلف کسب کرد.
– جویی تریبیانی با بازی مت لِبِلانک (Matt LeBlanc): جویی یک بازیگر ایتالیایی-آمریکایی زنباره و با وجود آن سادهلوح و دوستداشتنی است که به غذا خوردن و بهخصوص به ساندویچ و پیتزا علاقه زیادی دارد. سختترین انتخاب او در زندگی انتخاب اولویت میان سکس و غذاست! معروفترین نقشی که بازی کرده، نقش دکتر دِرِیک رموری در سریال روزهای زندگی ما (Days of our Lives) است. جویی علیرغم سادهلوحی بیش از حدی که دارد سعی در کمک به دیگران دارد و حامی و دوست بسیار خوبی است. همچنین در داشتن احساس عاشقانه و تعهد در رابطه با زنها مشکل دارد و معمولاً تمام روابطش چند شب بیشتر طول نمیکشد. مت لِبِلانک در هنگام انجام مصاحبه برای گرفتن این نقش فقط ۱۱ دلار پول داشته و بعد از گرفتن اولین دستمزدش یک شام گرم خرید. متیو لبلانک برای بازی در نقش جویی ۱۶ نامزدی و ۲ جایزه از جشنوارههای مختلف کسب کرد.
– چندلر بینگ با بازی متیو پری (Matthew Perry): چندلر حسابداری حرفهای و عاشق کامپیوتر در یک کمپانی بزرگ چندملیتی است. در واقع هیچکسی واقعاً نمیداند که او چه کاری انجام میدهد! چندلر بعدها در یک کمپانی تبلیغات مشغول به کار میشود. پدر همجنسگرا و مادر نویسندهاش در کودکی او روابط خوبی با هم نداشتهاند و از هم جدا شدهاند. همین موضوع باعث شده که از شوخی و جوک به عنوان سپر دفاعیاش استفاده کند و انسان بسیار شوخ و البته دوستداشتنیای است. چندلر و جویی در آپارتمان روبهروی مونیکا و ریچل زندگی میکنند و بسیار با هم صمیمی هستند. اما هرچقدر که جویی با زنها رابطه دارد و نیازهایش را رفع میکند، چندلر بیدستوپا و معمولاً تنها است. همین بیدستوپایی باعث میشود او در روابط عاشقانهاش مشکلات زیادی داشته باشد. متیو پری برای بازی در نقش چندلر توانست ۱۱ نامزدی و ۱ جایزه از جشنوارههای مختلف به دست بیاورد.
– راس گلر با بازی دیوید شویمر (David Schwimmer): برادر بزرگتر مونیکاست که دکترای دیرینهشناسی دارد و در موزه تاریخ طبیعی کار میکند و بعدها استاد دانشگاه نیویورک میشود. او فرزند محبوب و تا حدی لوس خانواده است؛ مانند خواهرش مونیکا تا حدی عصبی است و خودخواهیهایش بعضاً موجب رنجش دیگران نیز میشود. دیگر اعضای گروه همیشه از سخنرانیهای علمی او گریزاناند. یکی از علایق اصلی او دایناسور است و در طول سریال چند باری ازدواج میکند و طلاق میگیرد که خودش هم از این وضعیت به تنگ میآید. همچنین رابطهی عاشقانهاش با ریچل هر بار به دلیلی قطع و وصل میشود. دیوید شویمر برای بازی در نقش راس نیز مانند متیو پری توانست ۱۱ نامزدی و ۱ جایزه از جشنوارههای مختلف به دست بیاورد.
حضور بازیگران مهمان در این سریال نیز جذابیتهای خاص خود را داشت. متیو پری و بروس ویلیس در هنگام فیلمبرداری فیلم The Whole Nine Yards بر سر موضوعی با هم شرطبندی کردند. با برنده شدن متیو پری، بروس ویلیس مجبور شد که در دو قسمت فرندز بدون دریافت هیچ دستمزدی به عنوان بازیگر مهمان بازی کند. البته این نقش ویلیس برای وی دو نامزدی و یک جایزه امی نیز به همراه داشت.
در فصل نهم نیز قرار بود ریس ویترسپون که در فصلهای قبلی به عنوان خواهر ریچل در سریال حاضر شده بود دوباره برگردد اما به علت در دسترس نبودن ویترسپون، نویسندگان مجبور شدند کریستینا اپلگیت را به عنوان خواهر دیگر ریچل وارد سریال کنند. این نقش میهمان برای اپلگیت نیز خوشیمن بود و برای وی یک جایزه امی به دنبال داشت.
تأثیرات فرهنگی سریال:
فرندز علاوه بر اینکه تحسین منتقدان را برانگیخت توانست به موفقیت مالی زیادی دست پیدا کند و به عنوان یک پدیدهی فرهنگی مطرح شود. این سریال تأثیر زیادی بر فرهنگ آمریکا گذاشت و بعضی از این تأثیرات هنوز ادامه دارند. برای مثال سال ۲۰۰۶ یک تاجر ایرانی به نام مجتبی اسدیان نام سنترال پرک (Central Perk) که در این سریال محل جمع شدن دوستان بود را در ۳۲ کشور برای کافههایش ثبت کند. حتی جیمز میشاییل تایلر که در این سریال نقش گانتر(مدیر و پیشخدمت کافهی سنترال پرک در سریال) را بازی میکرد به عنوان افتتاح کنندهی شعبهی دبی این کافه دعوت شده بود. سال ۲۰۱۰ در پکن نیز کافهای با همین نام توسط دو ژین تاجر معروف افتتاح شد. مدل مویی به نام ریچل در میان زنان آمریکایی رواج پیدا کرده بود که برگرفته از مدل موی جنیفر انیستون در نقش ریچل در فرندز بود. تکیه کلام ?How You Doing جویی به یکی از تکیه کلامهای معروف در میان مردم آمریکا تبدیل شد و کماکان از آن به عنوان یکی از معروفترین دیالوگهای سریال یاد میشود.
فرندز به علت جذابیت و سرگرمکننده بودن همیشه یکی از اولین انتخابها برای یادگیری زبان انگلیسی با لهجهی آمریکایی نیز بوده است، به طوری که بسیاری از مهاجران عرب و عراقی که به آمریکا سفر کردهاند اعلام کردهاند که فرندز را بهخاطر نمایش فرهنگ آمریکایی تماشا کردهاند. این سریال حتی بر روی زبان انگلیسی نیز تأثیر گذاشت. دانشگاه تورنتو در یک تحقیق مشخص کرد که شخصیتهای این سریال بر کلمهی “so” به معنای «خیلی» یا «زیاد» به عنوان یک تشدیدکننده، بیش از کلمات دیگر تأکید میکنند. همچنین عبارت «I Know» به معنای «میدانم» توسط شخصیتهای این مجموعه بهخصوص مونیکا با لحنی تأکیدی باعث به کار رفتن بیش از پیش آن در میان مردم شد. عبارت «راس و ریچل» هم برای اشاره به روابطی که سابقهی طولانی دارند و مدام قطع و وصل میشوند استفاده میشود. هنوز هم به کسانی که واقعاً همدیگر را دوست دارند اما دائم با هم بحث و یا حسادت میکنند لقب «راس و ریچل» میدهند. مطالعهی دانشگاه بوفالو نشان داد که فرندز یکی از معدود برنامههای تلویزیونی بوده که باعث تغییر در فرهنگ مردم و نحوهی زندگی آنها شده است. فرندز روش جدیدی از زندگی را به جوانان آمریکا نشان داد و این ایده که «تمام چیزی که میخواهید چند دوست خوب است» را به جوانان آمریکا ارائه داد و آنها را به استقلال تشویق کرد. تأثیر فرندز بر تلویزیون آمریکا به حدی بود که بعد از پایان یافتنش سریالهایی با ایده یا مفاهیم مشابه ساخته شدند. از جمله سریالی به نام How I Met Your Mother (چگونه با مادرتان آشنا شدم) که یک سال بعد از اتمام فرندز ساخته شد و پخش آن تا سال ۲۰۱۴ به طول کشید و با داستان، مدت زمان و سبک و سیاقی مشابه فرندز توانست طرفداران زیادی را کسب کند، هرچند بینندگان و منتقدان بسیاری آن را تقلیدی از فرندز میدانند.
دنبالهی سریال:
سال ۲۰۰۴ با تمام شدن ده فصل فرندز، مت لبلانک قراردادی برای بازی در سریال جویی امضا کرد. در این سریال، جویی که در پایان فرندز سرنوشتی متفاوت با بقیه داشت به لوسآنجلس سفر میکند تا در آنجا حرفهی بازیگریاش را دنبال کند. در ابتدا، تعداد تماشاگران سریال جویی که بیشترشان همان طرفداران فرندز بودند زیاد بود اما رفتهرفته از تعداد تماشاگران کاسته شد و همینطور نظر منتقدین و امتیازدهیها نزول پیدا کردند. پخش و ساخت سریال جویی بعد از دو فصل در سال ۲۰۰۶ به پایان رسید.
بعد از به اتمام رسیدن فرندز، هر ساله به صورت مداوم شایعاتی مبنی بر ساخت چند قسمت ویژه یا حتی یک فیلم در مورد شخصیتهای سریال شنیده میشد اما این شایعات توسط انبیسی و شش بازیگر رد میشدند. بسیاری از طرفداران پر و پا قرص فرندز در صفحات اجتماعی هر روزه تمایلشان به دیدن حتی یک قسمت دیگر از فرندز را اعلام میکردند اما دیوید کرین و مارتا کافمن اعلام کردند که فرندز به پایان رسیده و دلیلی برای ساخت فیلم یا قسمت دیگری از آن وجود ندارد. سال ۲۰۰۸ بعد از ساخت فیلم Sex and the City که بر مبنای سریالی به همین نام بود دوباره شایعهها در مورد ساخت فیلمی بر اساس فرندز قوت گرفتند اما بازیگران اعلام بیاطلاعی کردند ولی تمایلشان به بازی در اینطور فیلمی را نیز اعلام کردند. سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ نیز این شایعهها به شکلهای متفاوتی مطرح شدند که هر بار تکذیب شدند. ۱۷ سال پس از پخش آخرین قسمت این سریال، بالاخره یک قسمت تجدید دیدار با حضور شش بازیگر اصلی آن پخش شد. این قسمت البته فیلمنامه نداشت و بیشتر حول محور گفتگو دربارهی سریال و دوران ساخت آن میگذشت. مهمانان مختلفی از جمله دیوید بکام، جاستین بیبر، گروه بیتیاس، جیمز کوردن، کیت هرینگتون، لیدی گاگا و… نیز در ای نقسمت حضور کوتاه داشتند.
دوستداشتنیترین دوستان دنیا:
فرندز نهتنها از آن سریالهایی است که بعد از دیدن چند قسمت شما را به دیدن ادامه وادار میکند، بلکه از آنهایی است که شما حتی بعد از چند بار دیدن نمیتوانید از آن دست بکشید. شخصیتها، اتفاقات، جوکها و راهنماییها به حدی در سریال حل شده و جا افتادهاند که بیننده حس میکند یکی از اعضای گروه است. تفاوتی که فرندز با دیگر کمدیهای موقعیتی مشابه مانند How I Met Your Mother یا The Big Bang Theory دارد در این است که هرچند کارگردانی شاید مشکلی داشته باشد اما فیلمنامه و بازی بازیگران بدون نقص است. کافمن و کرین به همراه کوین اسبرایت، ۷ نویسندهی جوان را برای نوشتن این سریال استخدام کردند چون معتقد بودند زمانی که شما ۴۰ ساله هستید نمیتوانید مشابه یک جوان، جوانی کنید. ایدههای این هفت نویسنده به علاوه کرین و کافمن و حتی بازیگران، همه و همه دست به دست هم دادند و فیلمنامهای بسیار قوی تشکیل دادند که با کمک آن روابط میان شخصیتها، شوخیها، اتفاقات ناراحتکننده و شکستهای عشقی هرکدام به بهترین شکل ممکن پرداخت شدند. در ابتدا حتی قرار بود رابطه عشقی اصلی سریال میان جویی و مونیکا باشد اما نویسندگان نهتنها این کار را نکردند بلکه رابطهی عاشقانه میان راس و ریچل نیز مانند بسیاری ایدههای دیگر بعداً اضافه شد. حتی NBC فکر کرد که سریال بسیار جوان است و شاید بهتر باشد اگر شخصیت مسنتری این جوانها را نصیحت کند اما کرین و کافمن متن افتضاحی نوشتند که خود شبکه پیشنهادش را لغو کرد.
علاوه بر این، فرندز جزو معدود سریالهایی است که همه چیز آن به تعادل رسیده است، بهجرئت می توان گفت هیچ کاراکتری نقشی قویتر از دیگری ندارد و هیچ فصلی مختص به هیچ بازیگری نیست. تمام کاراکترها علاوه بر دوران سخت، یک دوران اوج – چه از نظر مالی، چه از نظر عاطفی – نیز دارند که در همین دوران نیز به فکر دوستان خود هستند و از آنها مراقبت میکنند. یکی از دلایلی که فرندز تا این حد نزد بینندگان محبوب است این است که فرندز بهخوبی رابطهی میان دوستان و مقابله با سختیها به کمک همدیگر را نشان میدهد. فرندز برای آن نسل از تماشاگران جوان آمریکایی مانند آموزش «چگونه باحال زندگی کنیم؟» عمل میکرد، اما چیزی که عجیب و شاید غیرقابل تصور بود این بود که حتی با تغییر نسل بینندگان، فرندز توانست قدرت خود را حفظ کند. طبق آمارها بسیاری از کسانی که فرندز را یک بار به طور کامل دیدهاند حداقل چند بار دیگر هم این سریال را تماشا کردهاند و هر زمان که وقت آزادی داشته باشند از تماشای فرندز پشیمان نخواهند شد. حالا بعد از گذشت حدود دو دهه از پخش این سریال، ۶ شخصیت فرندز در ذهن بینندگانش جاودانه هستند. بسیاری از بینندگان زمانی که یک فیلم هالیوودی تماشا میکردند و یکی از این ۶ بازیگر را میدیدند هیچ اتفاق خاصی رخ نمیداد اما بعد از دیدن این سریال، هر زمان که یکی از این ۶ بازیگر را در فیلمی میبینند چنان خوشحالیای سر میدهند که خودشان هم تعجب میکنند. این ۶ دوست هیچوقت نقشی بهتر از نقششان در فرندز بازی نکردند، چون اساساً آنها در فرندز نقششان را بازی نکردند، بلکه زندگی کردند. رابطهی خوب آنها فقط مختص به جلوی دوربین نبود، بلکه در پشت صحنه نیز بهترین دوستان همدیگر بودند و هنوز هم گاهاً با هم دیدار میکنند. فرندز برای هر کسی که یک بار آن را دیده باشد تبدیل به یک نوستالژی میشود و همهی ما میدانیم که مهم نیست چند ساله باشیم، چند سال از آن روزگار میگذرد، چند بار آن را دیدهایم و چند بار دیگر دلمان میخواهد آن را با دوستانمان ببینیم، نوستالژیها همیشه دوستداشتنی و مورد علاقهی ما هستند. ■