خلاصهی فیلم:
تائه سوک، جوانِ تنها و درونگرایی است که زندگیاش ظاهراً در یک موتور خلاصه شده است. او لای در خانهها کاغذهای تبلیغاتی میگذارد و وقتی چند روز بعد کاغذها را دست نخورده لای درها پیدا میکند، میفهمد کسی در آن خانه نیست. او یکی از خانهها را انتخاب میکند و وارد میشود و موقتاً مدتی در آنجا زندگی میکند اما نه تنها دزدی نمیکند بلکه حتی لباسهای صاحبخانه را میشورد و یا وسایل خرابشان را تعمیر میکند. یک بار وارد یک خانهی مجلل میشود که به نظر خالی است اما یک زن درون آن خانه است و رفتار تائه سوک را زیر نظر میگیرد. شب هنگام تائه سوک زن را میبیند و متوجه میشود که شوهرش او را مورد اذیت و آزار قرار میدهد. تائه سوک از خانه بیرون میزند ولی بعد از مدتی به آنجا برمیگردد، شوهر را مورد هدف توپهای گلف قرار میدهد و زن با او فرار میکند. آنها به همان شیوه در خانههای مختلفی زندگی میکنند و بدون آنکه با هم حرفی بزنند، عشقی میانشان شکل میگیرد. در یکی از خانهها پیرمردی را پیدا میکنند که به دور از فرزندانش مرده است، آنها پیرمرد را با احترام دفن میکنند ولی روز بعد هنگامی که فرزندان پیرمرد به خانه برمیگردند آنها راه فرار ندارند و توسط پلیس دستگیر میشوند. این دستگیری باعث پیچیده شدن قضایا میشود.
اطلاعات مربوط به فیلم:
کارگردان، نویسنده، تهیهکننده، تدوینگر: کیم کیدوک/ ژانر: جنایی، درام، عاشقانه/ بازیگران: جائه هی، لی سئونگیون، مین گیو و…/ موسیقی: سلویان / فیلمبردار: سئونگبک جانگ / تاریخ اکران: ۱۵ اکتبر ۲۰۰۴ / مدت زمان: ۸۸ دقیقه / محصول کشور: کره جنوبی، ژاپن / زبان: کرهای / بودجه: ۱ میلیون دلار / فروش: ۲.۹۶۵.۳۱۵ دلار.
دربارهی فیلم:
فیلم 3Iron که با اسامی «خانههای خالی» و «چوب گلف» یا «سه آهن» نیز شناخته میشود محصول سال ۲۰۰۴ به کارگردانی کیم کیدوک است. این فیلم که یازدهمین ساختهی کیم کیدوک کارگردان مشهور کرهای است بیشتر بهخاطر عدم وجود دیالوگ بین شخصیتهای اصلی و استفادهی فوقالعاده مناسب و خلاقانه از تصاویر برای پیشبرد داستان فیلم شناخته میشود. عدم وجود دیالوگ به حدی است که اگر دو جملهی کوتاه شخصیت زن فیلم را نادیده بگیریم دیگر هیچ شخصیت اصلیای در فیلم صحبت نمیکند و فقط شخصیتهای فرعی دیالوگ دارند.
3Iron یک فیلم بهشدت احساسی است که به فلسفهی وجودی انسان و خیال و واقعیت میپردازد و موتیفهای تکرارشوندهای مانند بیخانمانی، مشکلات خانوادگی و برخورد انسانها در طبقات اجتماعی مختلف با یکدیگر را در خود جای داده اما این فیلم نه به آسیبشناسی این مشکلات بلکه به ادامهی زندگی با وجود این مشکلات میپردازد. هر قسمت از این فیلم را میشود به شکلهای متنوعی تعبیر کرد، اما شگفتانگیز بودن کار کیم کیدوک زمانی مشخص میشود که تمام داستانهای اصلی و فرعی را مانند تکههای یک پازل کنار هم قرار میدهد و در نهایت تصویری ارائه میدهد که برای مخاطب، تکاندهنده است. تصویری که یکی از بهترین پایانها در بین کارهای کیم کیدوک و سینمای کره است و به همراه موسیقی فیلم تا مدتها در ذهن بینندگان این فیلم باقی خواهد ماند.