نقد فیلم آینه‌های روبرو به کارگردانی نگار آذربایجانی

 

همه ته دل‌شان جور دیگری فکر می‌کنند

چند سال قبل و ماجرای فیلم‌های تحریمی حوزه هنری را همگی به یاد داریم. «پذیرایی ساده» به خاطر چند دیالوگ و موضوعی که خیلی‌ها آن را اشتباه تفسیر کرده بودند تحریم شد، «بی‌خود و بی‌جهت» فقط به این خاطر که یکی از مشکلات قبل از ازدواج شخصیت زن در فیلم گنجانده شده بود، در قم و بعضی شهرها اکران نشد و بعد از آن هم به‌ناحق نادیده ماند. «بغض» خیلی محدود اکران شد و بعد از آن هم باران کوثری در هر نمایش یا فیلمی که بازی کرد بدون دلیل خاصی یا او را حذف کردند یا اجازه‌ی اکران و نمایش به آن اثر ندادند. «یک خانواده محترم»، «من مادر هستم» و «برف روی کاج‌ها» هم که جنجال‌های خاص خود را داشتند. در این گیر‌ و‌ دار که خیلی‌ها از وضع سینمای ایران ناامید می‌شدند، از جشنواره‌های مختلف گوشه و کنار دنیا خبر می‌رسید که فیلم «آینه‌های روبرو» به کارگردانی نگار آذربایجانی جایزه‌های مختلفی را دریافت می‌کند. قضیه وقتی جالب‌تر شد که مشخص شد موضوع فیلم در مورد دختری ترنس‌سکشوال است (افرادی که احساس می‌کنند جنسیت‌ ظاهری‌شان با جنسیت باطنی‌شان تفاوت دارد و سعی در تغییر جنسیت خودشان دارد). بعد از این هم تلویزیون دولتی ایران پخش تبلیغ فیلم را منوط به حذف کردن تصویر آن و فقط پخش صدا اعلام کرد! این اتفاق نه‌تنها برای فیلم بد نشد بلکه تیزر فیلم بسیار هنری‌تر شد و خیلی‌ها را برای دیدن فیلم کنجکاو کرد.
آینه‌های روبرو اولین اثر سینمایی نگار آذربایجانی است که فرشته طائرپور علاوه‌ بر تهیه‌کنندگی آن، با آذربایجانی در نوشتن فیلمنامه نیز همکاری کرد. این فیلم که آذربایجانی سال ۱۳۸۸ جلوی دوربین برده بود، در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر (بهمن ۱۳۸۹) به نمایش درآمد و در بخش مسابقه نگاه نو دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه برای آذربایجانی و طائرپور و دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن برای غزل شاکری را به دست آورد. همچنین در جشنواره‌های «شهر»، «منتقدین» و «خانه سینما» مورد توجه و استقبال زیاد مخاطبین قرار گرفت. این شروعی بود بر موفقیت‌های آینه‌های روبرو. بعد از آن اگر به‌طور خلاصه بخواهیم بگوییم روندی مثل «جدایی نادر از سیمین» فرهادی داشت و تقریباً در همه جشنواره‌های دنیا شرکت کرد! با حضور در فستیوال Divergent (تغییر جنسیت) در ایتالیا، توانست به صدمین حضور بین‌المللی‌اش برسد. تعداد دقیق جایزه‌های فیلم مشخص نیست اما در داخل کشور حداقل هشت جایزه و در خارج از کشور حداقل ۳۲ جایزه دریافت کرده است. نگار آذربایجانی که پیش از این در سال ۱۳۸۷ در فیلم نسل سوخته به کارگردانی مرحوم رسول ملاقلی‌پور به ایفای نقش پرداخته بود و در فیلم شیدا هم دستیار تدوین بود، در آینه‌های روبرو علاوه بر کارگردانی، نویسندگی را هم انجام داده است. غزل شاکری که شاید او را در نقش گلنار در فیلمی به همین نام به یاد داشته باشید پیش از این در سال‌های ۶۷-۱۳۶۶ در دو فیلم سینمایی بازی کرده بود اما تجربه‌ی سومش با وقفه‌ای ده ساله همراه بود. به گفته‌ی خودش از ابتدا اصلاً قرار نبوده رعنای آینه‌های روبرو باشد و قرار بوده طراح لباس فیلم باشد اما وقتی نگار آذربایجانی رفت‌‌و‌آمد او را با چادر سر صحنه دیده، این نقش را به او سپرده است. شاکری توانسته کاراکتر زنی باطناً مذهبی را به‌خوبی و با یک معصومیت قابل‌توجه به نمایش بگذارد. در طرف دیگر فیلم، شایسته ایرانی (که به‌حق نام درخوری دارد) پیش از این در «موج سوم» آرش سجادی و «آفساید» جعفر پناهی خوش درخشیده بود دست به یک اقدام بسیار ریسکی زد و نقش یک فرد ترنس را قبول کرد. نقشی که آن‌قدر آن را خوب و طبیعی بازی کرده که محال است بازی‌اش چند لحظه هم توی ذوق بزند. فقط کافی است جایی که در دستشویی مشغول اصلاح صورت خود با ژیلت است و از اکرم (دوست رعنا) کتک می‌خورد را به یاد بیاورید. شایسته ایرانی برای این بازی فوق‌العاده، ضمن نامزدی برای جایزه بهترین بازیگر زن در جشنواره‌های فجر، انجمن منتقدان سینما و آکادمی خانه سینما، در جشنواره آسیا پاسیفیک(استرالیا) و سیراکیوز نیویورک نیز نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگری شد و توانست جایزه بهترین بازیگر فستیوال سیراکیوز را به دست آورد. از بازیگران دیگر این فیلم می‌توان به همایون ارشادی به‌عنوان پدر آدینه و نیما شاهرخ‌شاهی به‌عنوان برادر وی اشاره کرد. کامل معلوم نیست که آیا بازی همایون ارشادی نچسب است یا شخصیتی که دارد؛ اگر مشکل از شخصیت باشد پس همایون ارشادی کارش را خیلی خوب انجام داده، در غیر این صورت ماجرا برعکس می‌شود. نیما شاهرخ‌شاهی هم با توجه به گستره‌ی موضوعی و تعداد زیاد فیلم‌هایی که در آن‌ها بازی کرده و کم‌کم به مسیر طی شده توسط امثال محمدرضا شریفی‌نیا و مهران رجبی نزدیک می‌شد بالاخره یک نقش خوب بازی کرد. نقشی که حداقل می‌تواند در مواقعی احساسات مخاطب را برانگیزد، مثل سکانس داخل ماشین که در حال گریه با آدینه حرف می‌زند. به‌جز این‌ها پسربچه‌ی رعنا در فیلم – که اسمش حتی در اینترنت موجود نیست – هم بازی خیلی خوبی داشت، مخصوصاً وقتی در بغل رعنا گریه می‌کرد. وقتی فیلمی خوب باشد تقریباً همه‌ی بازیگران از آن نفع می‌برند، مانند رابعه اسکویی که نقش یک پرستار شوخ‌وشنگ را بازی می‌کند و حضورش باعث می‌شود در سنگین‌ترین قسمت فیلم فضا نرم‌تر شود و دوباره به حالت عادی برگردد.
فیلم، درست مثل تبلیغی که تلویزیون پخش کرد با صدای صابر ابر شروع می‌شود و تصویر ریمل زدن ناشیانه زنی که بعداً می‌فهمیم رعنا نام دارد و همسر صادق (صابر ابر) است. رعنا به ملاقات صادق در زندان می‌رود و بعد از گفتگویی کاملاً عاطفی زمانی که وقت ملاقات به پایان می‌رسد و صادق می‌رود، گریه‌ی رعنا دل بیننده را می‌لرزاند و از همان ابتدا تأثیرگذاری‌ فیلم بر مخاطب آغاز می‌شود؛ شروعی برخلاف بسیاری از فیلم‌های ایرانی که شروع‌شان آرام و ریتمیک است. فرشته طائرپور تهیه‌کننده این فیلم در گفتگویی گفته بود: «هنوز که هنوز است از دیدن سکانس اول فیلم در زندان متأثر می‌شوم و محال است گریه‌ام نگیرد.» با این شروع، رابطه شدیداً عاطفی رعنا و صادق مشخص می‌شود، بدون این‌که چیزی در فیلم گفته شود می‌فهمیم که صادق احتمالاً سرش کلاه رفته و اصلاً تیپ آدم‌های خلافکار نیست. رعنا هم زنی مذهبی است که حالا در نبود صادق برای درآوردن خرج زندگی‌اش، مخفیانه و طوری که مادرشوهرش متوجه نشود با ماشین صادق مسافرکشی می‌کند. روایت فیلم به‌صورت موازی است و در خط دیگر داستان با دختری آشنا می‌شویم به نام آدینه (با بازی شایسته ایرانی) و اخلاق‌ و رفتارهای خاصی که دارد. داستان این دو در اواسط فیلم با هم یکی می‌شود و رعنا در ازای پول زیادی که آدینه به او می‌دهد باید او را به مقصدی که می‌خواهد برساند اما اتفاقات دیگری می‌افتد که مسیر زندگی رعنا و آدینه را کاملاً عوض می‌کند.
آینه‌های روبرو اولین فیلم بلند داستانی در سینمای ایران است که یکی از شخصیت‌های محوری آن، ترنس‌سکشوال است. به‌خودی‌خود موضوع فیلم خیلی‌ها را به سینما می‌کشاند اما آذربایجانی فیلمی نساخته که مستندوار حول محور این قضیه بچرخد. بلکه با استفاده از روابط عاطفی، مشکلات خانوادگی و تفاوت‌های فرهنگی و دینی میان آدم‌های مختلف، درامی قوی و اجتماعی از کار درآورده. درامی که علاوه بر زیبایی‌های سینمایی، ارزش‌های دیگری از جمله آشنا شدن عموم مردم با مشکلات ترنس‌ها دارد. ایران جزو معدود کشورهایی است که چه از لحاظ دینی، چه از لحاظ قانونی عمل تغییر جنسیت را رسمی و قانونی می‌داند و پس از تغییر جنسیت، برای افراد شناسنامه جدید صادر می‌کند. اما این مسئله بیشتر به جامعه پزشکی و قانونی کشور محدود می‌شود. هنوز بسیاری از خانواده‌های ایرانی فرق بین ترنس‌ها و دوجنسه‌ها یا حتی منحرف‌های جنسی را نمی‌دانند. همان‌طور که در فیلم نشان داده می‌شود خانواده‌هایی هم هستند که به‌جای کمک به دختران‌شان مانع عمل آن‌ها می‌شوند و سعی می‌کنند با سرکوب کردن و حتی در بعضی مواقع با شوهر دادن آن‌ها از زیر این عمل و تبعاتی که در جامعه دارد شانه خالی کنند. آدینه‌ی این فیلم فردی است که از کودکی احساس مردانگی داشته و از خود رفتارهای مردانه بروز داده؛ رعنا هم مثل خیلی‌ها در جامعه هیچ اطلاعی از ترنس‌ها و مشکلات‌شان ندارد و در آن سکانس سیلی زدن به آدینه نه فقط دم‌‌دستی‌ترین احساسش، بلکه رفتار و احساس پیش‌فرض همه‌ی جامعه را انجام می‌دهد. ادامه سفری که رعنا و اِدی (شکلی که آدینه دوست دارد صدایش کنند) باعث می‌شود تا رعنا دید بهتری نسبت به ترنس‌ها پیدا کند و طرز تفکرش کاملاً تغییر کند. یکی از ارزش‌های فیلم هم همین است که باعث می‌شود بینندگان آن مانند رعنا به دید منطقی‌تر و روشن‌تری نسبت به ترنس‌های اطراف‌شان برسند. ترنس‌هایی که تعدادشان حتی اگر خیلی معدود هم باشد باز هم باید بهشان توجه شود و این توجه در ایران سال‌هاست از طریق مقاله و کنفرانس برگزار می‌شود. اما آذربایجانی با ساخت آینه‌های روبرو دیدی هنری به قضیه بخشیده که این دید هنری تأثیر توجه به ترنس‌ها و درک اجتماعی آنان را چندین برابر می‌کند.
سینمای مستقل با این فیلم توانسته درامی اجتماعی بسازد و جور فیلم‌های دولتی که به‌صورت کیلویی، لقب‌های فاخر می‌گیرند را بکشد. فروش فیلم به قول خود طائرپور در حدی نبوده که سرمایه را بازگرداند اما قطعاً ارزش ساخته‌شدنش را داشته. آینه‌های روبرو در سینماهای محدودی در تهران و سپس شهرستان‌ها اکران شد و اطلاع خاصی از فروش آن در دست نیست. بیشترین جایی که شاید این فیلم توسط مخاطبین دیده شد داخل اتوبوس‌های بین شهری بود که با توجه به جذابیت موضوعش، مسافران را خیره به صفحه‌ی تلویزیون نگه می‌داشت. با توجه به هزینه‌ی محدود ساخت فیلم، از آن لیست بلندبالای سازنده‌ها هم خبری نیست و فقط ده اسم در لیست هستند. تدوین فیلم را که سپیده عبدالوهاب انجام داده و ریتم مناسبی به نماها بخشیده. از طرفی فیلمبرداری تورج منصوری هم منطقی و اصولی است و هم هیچ‌چیزی از لنز دوربین نادیده نمی‌ماند. موسیقی فردین خلعتبری هم در بعضی لحظات به کمک فیلمساز می‌آید و تأثیر لحظات احساسی را چندین برابر می‌کند. اواسط فیلم دروغی که رعنا گفت نزدیک بود برایش مشکل درست کند اما فیلمنامه طوری جلو رفت که آن دروغ کم‌کم فراموش شد. در غیر این صورت فیلم یک تقلید از بازی با دروغ‌های اصغر فرهادی می‌شد که خوشبختانه آذربایجانی این کار را نکرده و ماجرای دیگری برای شخصیت‌ها رقم زده. علاوه بر این‌ها حتی می‌شود دغدغه‌های اجتماعی فیلمساز را در بعضی سکانس‌های فیلم دید. مثلاً آن سکانس‌های ابتدایی که رعنا مسافرکشی می‌کند رفتار مسافرها و اتفاقاتی که برایشان می‌افتد نشان‌دهنده‌ی قشری از جامعه هستند.
در تمام طول فیلم تقریباً هیچ چیز اضافه‌‌ای وجود ندارد و تمام سکانس‌ها و نماها بجا و درست هستند اما چیزی که خیلی‌ها در اکران‌های مختلف فیلم اظهار می‌کردند این بود که پایان‌بندی فیلم هرچند خوب است اما به‌خوبی باقی فیلم نیست. منطقی هم که بخواهیم بگوییم انگار آذربایجانی و طائرپور فیلم را یک جایی تمام کرده‌اند اما دل‌شان نیامده کاراکتر دیگر با همان مشکلاتی که دارد دست‌‌وپنجه نرم کند برای همین چند دقیقه پایانی را در فیلم گنجانده‌اند. راستش هرچقدر هم که فکر کنید راه دیگر و بهتری برای پایان فیلم به ذهن‌تان نخواهد رسید. اما خب، برعکس خیلی از فیلم‌ها که فقط یک پایان خوب دارند این فیلم سرشار از لحظات احساسی، جذاب، گیرا و تأثیرگذار است که به‌راحتی می‌شود ضعف نه‌چندان بزرگ پایان‌بندی فیلم را نادیده گرفت. هرچند باید منصف باشیم و در مورد آینه‌های روبرو به‌عنوان اولین فیلم کارگردان قضاوت کنیم. کارگردان جوانی که اولین فیلمش توانسته موفقیت‌های گوناگونی برای خودش و فیلمش و همین‌طور هدف فیلمش به دست بیاورد. آینه‌های روبرو آغازکننده‌ی راه جدیدی در سینمای ایران است که مشکلات اجتماعی به یکی از دغدغه‌های اصلی هنرمندان مبدل شده و با استفاده از ابزار سینما سعی در اصلاح عقاید غلط جامعه دارند. ■

0 0 رأی‌ها
امتیازدهی به این مطلب
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه‌ی نظرات